English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3361 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
penetrometer U وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde U گروه بیشمار گروه
hordes U گروه بیشمار گروه
variable discharge turbine U توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
vim U قدرت
strengths U قدرت
vis U قدرت
vigor U قدرت
capability U قدرت
might U قدرت
tension U قدرت
tensions U قدرت
power U قدرت
inauthoritative U بی قدرت
posses U قدرت
powered U قدرت
will power <idiom> U قدرت
power takeoff U قدرت
force U قدرت
forces U قدرت
forcing U قدرت
posse U قدرت
powers U قدرت
powering U قدرت
godown U قدرت
commanding U با قدرت
strong-arm U قدرت
ability U قدرت
zing U قدرت
sovereignty U قدرت
authority U قدرت
potency U قدرت
strong arm U قدرت
abilities U قدرت
strength U قدرت
energies U قدرت
nerve U قدرت
vigour U قدرت
energy U قدرت
strenght U قدرت
nerves U قدرت
source of power U منبع قدرت
high power engine U موتورپر قدرت
puissance U توان قدرت
powered U قدرت نیرو
world power U قدرت جهانی
prepotency U قدرت کامل
high power microscope U میکروسکوپ پر قدرت
power switch U کلید قدرت
resolutions U قدرت تشخیص
heavy current circuit breaker U کلید قدرت
heam yoei vooly U تئوری قدرت
scattering power U قدرت پراکندگی
scepter U قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power U قدرت بحری
gripping power U قدرت مهارکنندگی
great power U کشور با قدرت
seapower U قدرت دریایی
saber rattling U قدرت نمایی
retentivity U قدرت نگهداری
resolving power U قدرت تفکیک
power U قدرت نیرو
resolution U قدرت تشخیص
social power U قدرت اجتماعی
rating plate U پلاک قدرت
receptivity U قدرت پذیرش
reflecting power U قدرت انعکاس
refractive power U قدرت شکست
hiding power U قدرت پوشش
generator output U قدرت مولد
prepotence U قدرت کامل
purchasing power U قدرت خرید
useful power U قدرت مفید
input power U قدرت ورودی
increase of power U افزایش قدرت
power distribution U پخش قدرت
authority U مرجع قدرت
palgwe U فوق قدرت
power factor U ضریب قدرت
power function U تابع قدرت
ionic strength U قدرت یونی
power dissipation U اتلاف قدرت
power consumption U مصرف قدرت
monopoly power U قدرت انحصاری
the finger of god U قدرت خدا
pi accepting U قدرت پی پذیری
power cable U کابل قدرت
low power transistor U ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage U طبقه کم قدرت
voltage source U منبع قدرت
imperium U قدرت مطلقه
super power U ابر قدرت
power structure U ساخت قدرت
world power U قدرت دنیوی
powering U قدرت نیرو
power supplay U منبع قدرت
creativity U قدرت خلاقه
power test U ازمون قدرت
strenght U قدرت شدت
high power transistor U ترانزیستور قدرت
power stroke U مرحله قدرت
power source U منبع قدرت
will to power U قدرت خواهی
horse power U قدرت اسب
powers U قدرت نیرو
power loss U تلف قدرت
power loss U گمگشتگی قدرت
power outege U قطع قدرت
creativity U قدرت ابداع
high powerd money U پول پر قدرت
power transmission U انتقال قدرت
stock-car U قدرت و دوام
stock-cars U قدرت و دوام
basicity U قدرت بازی
authoritarianism U قدرت طلبی
authority symbol U نماد قدرت
authority figure U مظهر قدرت
full U تمام قدرت
fullest U تمام قدرت
stock car U قدرت و دوام
bearing capacity U قدرت تحمل
cogency U قدرت عقیده
circuit breaking capacity U قدرت قطع
posse U قدرت قانونی
posses U قدرت قانونی
discourse U قدرت استقلال
discourses U قدرت استقلال
staying power U طاقت قدرت
bond strength U قدرت پیوند
benumb U بی قدرت کردن
enterprise U قدرت اقدام
magnitude U شدت قدرت
almightiness U قدرت کامل
superpower U ابر قدرت
omnipotence U قدرت تام
accelerating power U قدرت شتاب
omnipotence U قدرت مطلق
superpowers U ابر قدرت
absorption power U قدرت جذب
solvency U قدرت حلالپوشی
can U قدرت داشتن
sight U قدرت دید
canning U قدرت داشتن
authoritarian U قدرت طلب
cans U قدرت داشتن
authoritarians U قدرت طلب
sights U قدرت دید
adhesive stress U قدرت چسبندگی
absorbency U قدرت جذب
economic power U قدرت اقتصادی
engine power U قدرت موتور
engine performance U قدرت موتور
emissive power U قدرت صدور
power failures U قطع قدرت
effective power U قدرت موثر
economic potential U قدرت اقتصادی
like a ton of bricks <idiom> U به شدت یا با قدرت
hands U قدرت توپگیری
enterprises U قدرت اقدام
driving power U قدرت محرکه
dielectric strength U قدرت دی الکتریک
power failure U قطع قدرت
will-power U قدرت اراده
fluxing power U قدرت سیلان
fire power U قدرت تیراندازی
fire power U قدرت اتش
acidity U قدرت اسیدی
on U در اوج قدرت
fasces U قدرت مجازات
leverage U قدرت نفوذ
explosive force U قدرت انفجار
explosive energy U قدرت انفجار
Recent search history Forum search
1حرف زوری به انگلیسی
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
1rhodamine
2immunogenicity
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com